سوینسوین، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

سوین ثمره عشق ما

به عشق تو

سلام گلم .امروز از صبح سرحال نیستی دوباره یکم سرماخوردی ومن همش نگرانتم .هربار که باچشمای بیحال نگام میکنی دلم میگیره .امروز به بابایی گفتم ایکاش من مریض شم اما سوین خوب باشه .میبینی با دل من چیکار کردی .از بس نگران توام نمیفهمم دارم چیکار میکنم .عشق مادری حسیه که باید فقط خودت تجربش کنی تا بدونی چیه .من کنارتو مادر شدم وباتو به این حس زیبارسیدم واز خدا به خاطر این نعمت بزرگ تاابد ممنونم .این روزا موقع غذا خوردن بااداهات دیدنی شدی .موقع قطره خوردن همه رو تف میکنی بیرون .خوابیدنت که دیگه فیلمی شده برای خودش اما با تمام این ها از صمیم قلب خوشحالم که هستی حتی لحظه ای دلم نمیخواد به روزایی برگردم که من وبابایی دونفری بودیم .از وقتی تو اومدی انگا...
7 خرداد 1393

عاشقتیم ثمره عشق ما

سلام عزیزم .امروز یه عالمه از دست تو من وباباخندیدیم اخه الان یه ماهه دنبال اتلیه برات بودم تا اینکه با خاله سپیده اشنا شدم که توی منزل کار عکاسی میکنن و منم ازشون خواستم بیان خونه تا تو راحت تر باشی .از دیشب شیطنتات شروع شد و منو بابا ساعت یک  نیم نصف شب تورو با یه فیلمی خوابوندیم چون صبح قرار بود خاله سپیده وهمسرش برای عکاسی بیان خونمون میخواستیم خوب بخوابی تا سرحال باشی .با مامان جونم هماهنگ کرده بودم بیاد ببرت حمام چون توبامامان جون خیلی ارامش داری بنده خدا صبح سر ساعت 9 اینجا بود .تورو برد حمام و بعداز حمام یه کم باهات بازی کرد و رفت .نیم ساعت مونده بود به اومدن خاله سپیده اینا تو خوابت گرفت هر کاری کردیم نخوابیدی هی بلند شدی و با ...
2 خرداد 1393

دوست دارم بشی زائرنجف

سلام عزیز مامان الان چندروزکه میخوام بیام برات بنویسم اما هرروز یه چیزی میشه امشب تصمیم گرفتم هرطور شده حتی مختصر برات بنویسم .ا مروز عموجونو زن عمو ودختر عمواومدن خونمون .کلی ناز و عشوه ریختی دل من باهر کدوم از دلبریات غنج میرفت .موقع رفتن من از عموجون خواستم توی گوشت اذان بگه اخه من این عموکوچیکه رو خیلی قبول دارم عموجون هم منو شوکه کرد وگفت بریم پیش اقای علم الهدی .خلاصه ساعت 10 شب همگی راه افتادیم به سمت خونه اقای علم الهدی .بنده خداشب قبل از طواف برگشته بودو کلی هم خسته بود اما به احترام حرف عموجون خواسته ماروبا کمال میل انجام داد وتوگوش تو  اذان  و اقامه گفت .کاش میدونستی موقعی که اقای علم الهدی به اشهدان علی و...
31 ارديبهشت 1393

خدایا شکرت

نمیدونم از کجا شروع کنم .از کجای قصه بگم .بهتره نگم از سختیاش از دلواپسیاش از ...  میخوام برای شروع فقط ازتوای خالق بی همتا تشکر کنم .خدایا شکرت که طعم مادر شدن رو به من چشوندی ,خدایا شکرت که دختری مثل سوین رو به من عطا کردی ,خدایا شکرت که کانون خونمون رو گرم تر از قبل کردی  ,خدایا شکرت که نگاه منتظرم رو بی جواب نذاشتی , خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتهایی که دادی اما من شکرش رو نتونستم اونطور که باید وشاید به جا بیارم .شکرت شکرت شکرت                                                  &nbs...
28 ارديبهشت 1393