سوینسوین، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

سوین ثمره عشق ما

خدارو شکرکه تورو دارم

سلام نازنینترین دخترعالم . قراربود ادامه پست بعدی رو بنویسم دوبارنوشتم اماهربار بخاطر مسایل فنی قبل از ثبت پاک شد منم دیگه تصمبم گرفتم یه پست جدیدی برات بذارم  اخ نمکدون مامان ،جدیدا منو صدامیکنی مامان مون همون مامان جون خودمونه .خیلی بلا شدی .اما بذاریه چیزی بهت بگم .درسته که الان کوچیکی و این مسایل و درک میکنی امازبان گفتن نداری ،این روزا بابایی خیلی درگیر شده اما تمام امید و دلخوشیش به من وتو هست . یه خورده تو کارش مشکل پیش اومده اما وقتی از در میاد تو فقط صورت تو میتونه گره ابروهاشو باز کنه ،فقط صدای تو میتونه شادش کنه ،فقط بازیهای تو میتونه بخندونش . به قول بابا علی تو همه زندگی ماهستی ،درسته ماخوشبختیم چون همدیگرو داریم وه...
29 ارديبهشت 1394

کوچولوی ریزه میزه اینقده بلا نمیشه

سلام خانم کوچولوی ددری. دخترکم این روزادیگه واقعاحریف شیطنتات نیستم ،خوشحالم که اینهمه بازیگوشی مامانی دلم میخواد تامیتونی شیطنت کنی بازی کنی وهمیشه از بچگیت خاطرات خوشی داشته باشی تاحالا دوباربرات نوشتم وهردفعه نمیدونم چرا پاک شدن؟؟؟ امابازم برات مینویسم گل دخترم ،الان چندروز مونده به بیست ماهه شدنت ،سوین داری بزرگ میشی مامان ،عزیزکم امیدوارم یه روز برای بیست ماهه شدن نینی خودت بنویسی  کلماتیکه میگی : مامان بابا  به به  ددر نه  ممد( محمد) عمو لالا لالا( خاله) درد(زرد) اه اه ( موقعیکه یه کاری کردی کارستون ) ده  دو ددو نون  ااب والان تقریبا تمام اجزای کلی بدنتو ...
5 ارديبهشت 1394

........

  سلام گل مامان  اخ اگر بدونی این روزهاچقدر حالم کنارتو خوبه  اخ اگر بدونی باتمام سختیهای بچهداری چقدر حالم خوبه اخ اگر بدونی این بهار باتمام بهار های عمرم چقدرفرق داره کنارتو اخ اگر بدونی وقتی صدام میکنی بلند بلندو من جوابمیدم و رد صدای من و پیدامیکنی چه حال خوبی دارم  اخ اگر بدونی دوست دارم تمام لحظه های باتو بودنو ثبت کنم تا حتی ثانیه ای رو ازدست ندم کنارتو  اخ اگر بدونی چقدرتمام سختیها کوچیکن کنارعشق من به تو  اخ اگر بدونی تمام روزهای فروردین کدوم خاطره رو برای من مدام تکرار میکنه مامان جون  اخ اگر بدونی ..... سوین ،کنارتم ،دوستت دارم ،عاشقتم ،ممنونتم ،هرچی کلمه قشنگه تو ذهنم میاد ا...
18 فروردين 1394

سین جدیدهفت سین ما

سلام گل دخترم .سلام ناز گلکم .سلام شیرین زبونم  خدامیدونه این روزا چقدر شیرین و بامزه شدی .همه کارات با اداست .ادم میخواد قورتت بده عسلم . جدیدا تلفن و برمیداری و با کلی عشوه و ناز میگی  اااااللللللللووووووو دستاتو بعداز تموم شدن غذا میبری به نشونه شکر بالا و بعضی وقتا که رو مود خوردن نیستی هنوز لقمه اول و نخوردی الهی شکر میگی  صبح ها قبل از رفتن بابایی از خونه باهاش دست میدی بوس میفرستی و بای بای میکنی  از مادری کردنت برا عروسکات ستاره و شراره هر چیبگم کم گفتم همش میذاریشون زیر بغلتو هر جامیری میبریشون  بازی کردنت و خیلی دوست دارم وقتی برات اسباب بازی میخرم انگار خودم دوباره به سن تو برگشتم از بس با اح...
5 اسفند 1393

ممنونم ..............

سلام به دردونه مامان .این باربرای تو نمی نویسم برای کسایی می نویسم که هروقت به هردلیلی احتیاج به کمک داری سراسیمه خودشونو میرسونن . می نویسم که وقتی بزرگ شدی یادت بیاد این ادما خیلی برات زحمت کشیدن وتوی مشکلات تنها نذاشتنمون. دوباره تب اینبار 38 گریه فراوون بی قراری اتهاب گوش وگلو حالت تهوع بیرون روی ازمایش خون ...وجود باکتری درخون ازمایش ادرار انتی بیوتیک وریدی ....................دوباره اضطراب ودلهره وسط این همه اوضاع نگران کننده دلم قرص بود به محبت های ادمای دورمون . ممنون همسرعزیزم که تمام توانتو برای ارتقای زندگیمون به کار بستی .خدا قوت ناخدای کشتی زندگی . ممنونم مامان معصومه عزیزم که دخترم با گ...
21 آبان 1393

سلام برزائرکوچک امام رئوف

سلام گل مامان .نمیدونم ازکجای سفرقشنگمون به مشهد شروع کنم.جمعه شب با بابزرگ گفت که نذرکرده ببرت مشهد وازمن ومامان جون خواست تا اماده باشیم بااولین جای خالی بشیم زائرمشهد.از بس امام هشتم مهمون نوازه روز قبل از عیدغدیر پیش امام هشتم بودیم .چقدرقشنگ بود راه رفتنای تو توی حیاط زیبا ودلربای حرم .چقدر دلم خوش بود وقتی میون صف نماز جماعت مهرهارو برمیداشتی ودل ازمن میبردی .چقدر خوشبخت بودم توی سفری که برای اولین بار باهم رفتیم .توی سه روزی که اونجا بودیم حتی یه بارم منو اذیت نکردی .لذت بردم اززیارت .ودوباره عاشق تراز قبل شدم .عاشق امامی که این همه هوای زائرکوچولوشو داره .موقع خداحافظی از ش خواستم این سفررو اخرین زیارتمون قرار نده .نگات کردم توهم با ...
29 مهر 1393

یه دختردارم شاه نداره

سلام به دخترنازم .گل مامان شیطنتای شیرینت انقدر زیاد شده که واقعا نمیرسم برات بنویسم .بزار برات بگم:با چنگال دور خونه راه میوفتی که مثلا غذابخوری با هر قدمت دلم میریزه نکنه اتفاقی بیفته.موقع تعویض پوشکت باید صدای تمام جانداران روی خشکی رو در بیاریم تااین پروسه تموم بشه .هرروز باید برمت ددر وگرنه انقدر بهونه میگیری که ادم کلافه بشه.موقع قطره اه خوردنت هی خودتو به خفگی میزنی ادم تنش ریش میشه.غذاتو باید خودت بخوری ونمیذاری من بهت بدم  برای همین کلی غذاخوردنت طول میکشه.بابایی که میخواد بره سر کار شما 15 دقیقه پشت در گریه میکنید تابااین حقیقت کنار بیایید .علاقه شدیدی به ریختن شیر روی فرش داری ومیتونم بگم رنگ فرشا باشیر تغییر کرده خوشگلم.موقع...
18 مهر 1393